دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فانتزی من اینه

  39950

یکی از فانتزیام اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم خودمو بااولین پرواز میرسونم:)))

  39179

یکی از فانتزیام اینه که یه اسلحه بگیرم دستم یه گروگان هم داشته باشم بعد یکی بخواد بیاد نجاتش بده بعدا منم بگم اگه یه قدم دیگه بیای جلو شلیک می کنم.

  39067

به قول شماها یکی از فانتزیام اینه که:
اینایی که جدیدا تو 4جوک پیدا شدن و با یه کاربری دیگه میان از خودشون تعریف میکنن و بگیرم خفه کنم
تعدادشون کمم نیست!
اینایی که مارو خر میکنن دمشون گرم
ولی اونایی که مارو خر فرض میکنن ازخجالتشون درمیایم ...

  38885

یکی از فانتزیام اینه که تهیه کننده برنامه کودک بشم بجای این دائی و خاله ها، عمه و عمو بیارم...

  38778

یکی از فانتزیام این بود که خیلی ریلکس از تو خیابون رد شم بعد یه ماشین با 100تا سرعت بیاد طرفت بعد وقتی نزدیک شد خیلی ریلکس از روش بپرم وقتی ماشین رد شد بعد به راه خودم ادامه بدم
بعلللللللله یه همچین ادم ریلکسی هستم!!!!!!!!

  38709

یکی از فانتزیام اینه که یه روز قبل از عروسیم یه تصادف خفن بکنم بر تو کما،بعدش همه گریه کنن،زاری کنن منم در تمام این مدت روحم تو بیمارستان باشه کنار افراد خانوادم بشینم و افسوس بخورم که چرا انقد اذیتشون کردم!
بعدش یه روز یهو تمام علائم حیاتیم قطع بشه در لحظه ای که همه قطع امید کردن روحم بره دست مامان بابا مو بگیره بگه:منو ببخشید(اِکو:ببخشید...ببخشید...ببخشید...)
بعدم رو به آسمون بگم:خداااااااااااا(اِکو:خدا...خدا...خدا...)
(حالا همه ی اینارو به صورت ِ اِسلوموشن تصور کنید)یهو رومو برگردونم ببینم پرستارا میگن:آقای دکتر،مریض برگشت!بعد من برم بالای سر جسمم بعدشم به جسمم برمیگردم و زنده میشم!
ازون به بعدم انسان خوبی میشم و به همه محبت میکنم!
اینا همه ناشی از کمبود محبته ها...هـــــــــــــی خدا...

  38228

یکی از فانتزیامم اینه که پرستار بشم بعدش یروز که دونفر تو راهروی بیمارستان دعواشون شده برم با عصبانیت و جذبه به مقدار لازم بگم عاغا چه خبرتونه؟اینجا بیمارستانه...
اونام به این نکته ی ظریف پی ببرن خفه خون بگیرن...اصن نمیدونم چه رازی تو این جمله هه نهفتس...

  38227

یکی از فانتزیام اینه که منشی یه شرکت خـــــعــــــلی توپ بشم بعدش یه روز که دارم با تلفن غیبت میکنم یا ناخونامو سوهان میکشم یه خانومِ خوشتیپِ عصبانی بیاد تو بگه عاغای رییس هستن؟
منم همچین یه نگاه سر تاپایی بش بکنم بگم:نه گلم تو جلسه هستن بفرمایید کارشون تموم شه صداتون میکنم بعدش یهو خانومه قاطی کنه با یه حرکت ناگهانی بپره تو اتاق رئیس اونم یهو از جاش پاشه با تعجب به من نگاه کنه منم با یه چشم غره ی اساسی به اون خانومه به رئیس بگم:عاغای رییس من به ایشون گفتم شما جلسه دارید اما...
بعدم با مظلومیت بهش نیگا کنم!اونم بگه:موردی نداره خانوممممممممممم شما بفرمایید سر کارتون...
بعدش کاشف به عمل بیاد اوشون(اون خانومه)زن دوم عاغا تشریف داشتن منم با خباثت به زن اولیه خبر بدم بعدش دعوا شه چن نفر کشته شن!واااااااااااااااااااااااااااای چه حالی بده!

  38146

یکی از فانتزیام اینه که به عنوان یه محقق دعوت بشم تو یه جلسه (از اینا که جلوت میکروفون هس) میکروفون و روشن کنم برای حضار دشتی بخونم!!!
خخخخخخخ

  38118

یکی از فانتزیام اینه که لباس سر تاپا مشکی بپوشم ...
عیــــــــــــــــــــــــنک دودی هم بزنم !!
بعد گوشیمو بگیرم جلو گوشم و تو پارک بدووووم و بگم :
نـــــــــــــــــــــــــهـ نه نه آلان شلیــــــــــــک نکــــــــــنید
اینجــــــــــــــــــــا کلی آدم بی گنــــــــــــــــاه هست !!

  38109

یکی از فانتزیام اینه که وختی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به یه دختره کل وسایلش بریزه زمین منم از کنارش رد بشم و بگم اووووی می کوری؟ :))
همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشیم بریم بگیریمش :))

  38079

اقا یکی از فانتزیام اینه که ماشین خفن دیدم با عجله سوار شم بگم چرا دیر امدی بد که رانندرو دیدم بگم اااااااااااااااااببخشید فک کردم بابامه بد پیاده شم.

  38039

یکی از فانتزیام اینه که از طریق اینترنت برم تو حساب بانکیم (یا حالا حساب بابام فرقی نداره :دی) بعد از طریق پرینتر پولو برداشت کنم! :))))))

  37974

یکی از فانتزی های من اینه که دلیل بعضی از اسمارو تو اینجا بدونم مثلا همین Amir21 چرا 21 آخه؟ اصلا چرا راه دور بریم!؟ همین خودم آخه چرا 30/10؟ نه واقعا چرا؟
چه همه چرا !!!!

  37912

یکی از فانتزیام اینه که یهروز به موقعییتی برسم که جنیفر لوپزو با باباش ببینم . به بابای جنیفر بگم دختر شماست؟بابای جنیفرم ملتمسانه منو نگا کنه بگه کنیز شماست