غلامعلی حداد عادل که رییس فرهنگستان
ادب است، به جای کلمه ی عربی
«مثلث»، واژه پارسی "سه بر" را جایگزین کرده
و به جای مثلث متساوی الاضلاع،
"سه برِ سه بر برابر"
و به جای مثلث متساوی الساقین
هم "سه برِ دو بر برابر" را پیشنهاد داده است.
در ریاضی یک اصل وجود دارد
که می گوید:
«اگر دو ضلع نامساوی از یک مثلث متساوی الساقین با دو ضلع مثلث دیگر برابر باشد،
آن دو مثلث برابرند.»
حالا این اصل رو به زبان پیشنهادی
حداد عادل بازگو می کنیم:
"ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﺑﺮ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ
ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻭﺑﺮ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺑﺮ
ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﺪ
ﺁﻥ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ."
اگر هنوز سرپا هستین، و دچار تشنج نشدین ﺻﻠﻮﺍﺗﯽ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ????:)))))))
جوک متفرقه
اونجا که حشمت فردوس گفت "نمیگم کسی منو نمیتونه زمین بزنه
ولی کسی نمیتونه جلو بلند شدنم رو بگیره"
بابام گفت همین الان این دیالوگ میشه عکس پروفایل:))))
میخوام بگم بابامم راه افتاده دیگه=)))
و لعن الله آل دبیر و آل ناظم
و لعن الله بنی مدیره غاطبه
و لعن الله ابن معاونه
و لعن الله رفیقته کافره :/
الی یوم القیامه...
عکس بچه میزارین میگین بخاطر این برید ازدواج کنید
بابا اون بچه المانیه ما ازدواج کنیم بچمون نهایت شبیه سمندون میشه:|
عاقا این آدمای تو رمان چرا انقد شیک و پیک و باکلاسن؟
ینی اینا یه گوز ازشون در نمیره؟همش عاشقنه های تمیز دارن تو زندگیشون؟
کی پاسخگوعه؟
از مادربزرگم پرسیدم
در زمان قدیم که برق و اینترنت نبود، وقتتون رو چطوری میگذروندین؟؟؟
.
.
مادربزرگم گفت مگه نمیبینی که ۲۲ تا عموداری ۱۹ تا عمه
سوالی که هست اینه که :
مامانا از کجا می فهمن:|
یعنیا من عاشق اون دبیرستانیایم که به دوست دخترای همدیگه میگن زن داداش:/
بیشین بابا کلنگ:)
ينی که چی با كت شلوار ميايد خاستگاری بعد كه خرتون از پل گذشت جلومون شلوار كردی و زيرپوش ميپوشيد؟! +_+
ننه بزرگ شمام مثه ننه بزرگ من وقتی چای کمرنگ براش میریزی میگه این شاش خر چیه ریختی؟ یا فقط مال من بی ادب :)
هفته ی پیش داشتیم با بچه های مدرسه سر زنگ ورزش جرات حقیقت بازی میکردیم. برای جرات به من گفت برم جلوی دوربین مدرسه و با دستم انگشت ا.ش.ا.ر.ه برم . خلاصه منم ته دلم پشیمون بودم . ولی برای اینکه خیط نشم رفتم جلوی دوربینی که پشت دستشوییمونه و اون کارو کردم . تقریبا قرار بود ۱۰ ثانیه اونجوری باشم .
چشتون *_* روز بد نبینه ناظممون اومد تو حیاط منو میبینه میاد سمتم . انگشتمم دیده . دیگه دیر شده برای جمع کردنو ... . خلاصه همونجوری انگشتمو نگه داشتم و به چشم ناظم نگاهیدم . اونم بم نزدیک شد و جریانو با اخم پرسید منم گفتم : دستم درد میکنه دارم مالشش میدم =|
خلاصه اونم برای تنبیه من به زور و اجبار بردم دستمو روی چوب بستنی بست تا مثلا خوب شه :|
تا همین دیروز قبل از رفتن به مدرسه دستمو میبستم میرفتم :D
تعارف فقط اونجا که سه روز درگیر یه مهمونی میشی، بعد وقتی مهمونا میان میگن : دستت درد نکنه خیلی زحمت دادیم، باید الکی بگی نه بابا چه زحمتی کاری نکردم که :]
یخچال سوپر مارکت رو زیر و رو کردم اون چیزی ک میخواستم گیرم نیومد
یارو گفت چی میخوای
گفتم دلستر پیاز
یارو شیشه شکسته دلستر انار افتاده بود دنبالم
بالای رستوران با فونت بزرگ نوشته بود
رستوران رایگان
خلاصه کم مونده بود گارسون رو هم بخورم که صاحب رستوران اومد گفت فامیلیم رایگانه غذا ها رایگان نیست گفتم در جریان باشید
دوستان دو هفته تمام ظرف شستم
خدا ليمو عمانى رو جاى گوشت زير دهن هيچ مسلمونى نفرسته.
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 28171
کل بازدید: 529044054










