دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس شهادت حضرت فاطمه

  61980

می گویند عشق یعنی فاطمه! من می گویم فاطمه یعنی عشق عشق به رسول، به علی، به ائمه و به خدای آن ها.............

  61880

مگه میشه فاطمیه، بشه آسمون نگیره
مگه میشه بگی زهرا، دل مرده جون نگیره
مگه میشه غربت تو، گریمونو در نیاره
تقصیر چشمای ما نیست، اسم زهرا گریه داره
(چشم انتظار یه نگاهتم)

  61686

مرابه خانه زهرای مهربان ببرید به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید
اگرنشانی شهرمدینه رابلدید کبوتردل مارا به آشیان ببرید
کجاست آن درآتش گرفته تا که مرا برای جامه دریدن به سوی آن ببرید؟
مرااگرشوم ازدست،برنگردانید به روی دست بگیرید وبی امان ببرید
کجاست آن جگرشرحه شرحه تاکه مرا به سوی سنگ مزارش کشان کشان ببرید
مراکه مهربقیع است در دلم چه شود؟ اگربه جانب آن چارکهکشان ببرید
نه اشتیاق به گل دارم ونه میل بهار مرابه غربت آن هجده خزان ببرید
کسی صدای مرادرزمین نمی شنود ستاره ها،سخنم رابه آسمان ببرید
(شاعر:افشین علا)

  61661

*******************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
جــایی خـوندم جـالب بـود برام:
خــانـــــوم شــماره بـدم؟؟؟
خــانـوم خــوشـگِله برسونمت؟؟؟
خـوشـگـلـه چـن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟
ایـنها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!بیچــاره اصــلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شـــدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود وبه محـــل زندگیش بازگردد.به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت شـاید می خواست گـــلــه کند از وضعیت آن شهرِ لعنتی دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...دردش گفتنی نبود....!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شد و کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خـدایـا کـمکـم کـن...چـند ساعـت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...خانوم!خانوم! پاشو سر راه نـشـسـتـی!!! مردم می خوان زیارت کنن!!!دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود رابه خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...امــــا...امــا انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!انگار نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!!!احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!! فکر کرد شاید اشتباه میکند!!! اما اینطور نبود!یک لحظه به خود آمد...دید چـــادر امامــزاده را سر جـــایــش نگذاشته...!!!
یـــــا فـــاطـــمــه زهـــرا(س)

  61495

دل خورشید محک داشت؟ نداشت!
یا به او آینه شک داشت؟ نداشت!
آسمانی که فلک می بخشید احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت!
غیر دیوار و در و آوارش ، شانه ی وحی کمک داشت؟ نداشت!
مردم شهر به هم می گفتند در این خانه ترک داشت؟ نداشت!
شب شد و آینه ی ماه شکست! دست این مرد نمک داشت؟ نداشت! تو بپرس از دل پرخون غمت! چهره ی یاس کتک داشت؟ نداشت! نداشت! نداشت...!

  61475

مادر سیر شده بود از دنیا
و الا...
تمام خانواده مستجاب الدعوه بودند...

  61444

بهترین واژه
"میم"مثل "مادره"
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

  61230

امشب،دل سنگ کوچه ها می گرید/یک شهر خموش و بی صدا می گرید/ تشییع جنازه غریب زهراست/تابوت به حال مرتضی می گرید
شهادت یاس کبود علی و گل بوستان پیامبر بر شما تسلیت

  61171

دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست / همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید / چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد

  60556

هر چند که خیمه ها علمدار نداشت/ بانوی زمین خورده سپهدار نداشت
می سوخت میان آتش و دود اما/ آن خیمه آتش زده مسمار نداشت.
یا زهرا (س)

  60375

چه میشد گر مرا مادر از آن کوچه نمیبردی
من آنجا را نمیدیدم تو هم سیلی نمی خوردی

  60374

به روی پنجه ایستادم قدم نرسید
دستش از روی سرم رد شد و به مادر خورد

  60373

به روی پنجه ایستادم قدم نرسید
دستش از روی سرم رد شد و به مادر خورد

  60339

مادرم
شنیده بودم مدینه بوی غربت میدهد!باور نمیکردم!
اما وقتی به آسمان مدینه رسیدم بوی غربت را از بلندی هم شنیدم!
وقتی چشمم به گنبد پدرت افتاد غربتش را با تمام وجود حس کردم!
وقتی پشت دیوارهای بقیع چشمانم نظاره گر بودند غربتت را حس کردم!
وقتی برای خواند دو رکعت نماز کنار دیوار بقیع مردی نامحرم بازویم را گرفت و مرا هل داد درد را فهمیدم، غربتت را فهمیدم!
مادرم
آتش گرفتم وقتی دیدم در میان مردمان شهر خودت هم غریبی!
مادرم
شرمنده ام بخاطر تمام لحظه هایی که نشناختمت!بخاطر تمام لحظه هایی که غربتت را درک نکردم!
شرمنده ام!
دلم بدجور هوای مدینه کرده!کاش دوباره لایق رفتن بشم!
التماس دعا

  59878

شبم تاره، مث چادر سیاهت
تبم نم‌داره، سرده، عین آهت
حسودی می‌کنم امشب به مهتاب
که دامن می‌کشه بر روی ماهت