روحش شاد و يادش, گرامي....

"قیصر امین پور"
.
.
خدا پر داد تا پرواز باشد

گلویی داد تا آواز باشد

خدا می خواست باغ آسمان ها

به روی ما همیشه باز باشد

خدا بال و پر و پروازشان داد

ولی مردم درون خود خزیدند

خدا هفت آسمان باز را ساخت

ولی مردم قفس را آفریدند

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----
افسوس كه يادت در خاطراتم دارد كم كم محو ميشود...
درست مانند دود سيگارم در فضاي غم گرفته اتاق...
و باز...
سيگار پشت سيگار

نگاه تــــــو مــرا عاشق تر از پیـــــش می کند

چه معجــــــــونی می شود زندگــــــی

با لمس دستانِ تـــــــو

با حسِ عشــــــــــــــــــقِ تـــــــو


لایک : اونکه رفته دیگه هیچوقت نمیاد...


رفقا پـست اولمه ...

من هنوز ندیدم

کسی رفتن را بلد باشد

ولی

بماند...!!!

شما دیدین ؟؟!!

بــه هــرکــســی کـــه مــی رســـی ، مـــی گــویــد :
آدم فــقــط یــکــبــار عــاشـــق میــشـــود ...
دروغ اســـتـــــــــ ...
تـــو بـــاور نــکـــن ...
مـثـلــاً خــود مــن ، هـــرروز ، دوباـــره ...
عـاشــقــتـــــ مـــی شـــــوم ...

تمام سهم من از او...
"آه"ی سرد است...
زانوهایی غم زده در بغل...
و فکری آزرده...
در انتظار گذر زمان و زمزمه ی جمله ی "این روزها نیز میگذر..."

از مرگ نمیترسم!!!!!!فقط نگرانم در شلوغی آن دنیا رفقی مثل توراپیدا نکنم!!

قدم میزم در کوچه پس کوچه ها تا رها شوم از تو ...
اما نمیدانم چرا هر رهگذری که می گذرد از کنار من نشانی از تو دارد ...
دیگر قدم نخواهم زد ...
گوشه دنج اتاق من هنوز هم برای تنهایی هایم جا دارد...

تلخ است این روزها!
که قرار است ازتو...
که آرام جانمی
برای دلم یک رهگذر معمولی بسازم...!

اگه تونستی پرکلاغها رو سفید کنی،برف رو سیاه کنی،یه بوسه به آتش بزنی و زیر آب یه نفس عمیق بکشی،..اون موقع من میتونم فراموشت کنم

آن کس که میگفت دوستم دارد،عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد،رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت و صدای خش خش برگها بود که من گمان میکردم،زمزمه میکند دوستت دارم

قاصدک داشت از کنارم رد میشد گرفتمش قسمش دادم تا بیاد پیشت بهت بگه که من خیلی دوست دارم .... حالا بهت گفته یا نه؟؟؟

كأي كمي بيشتر گرماي آغوشت مستم ميكرد.....تا حداقل بوي عطرت براي هميشه در مشامم به يادگار مي ماند !
كاش......!

"تپش قلب "گرفتنم,کمترین واکنش جسمم نسبت به شنیدن "دوستت دارم "های توست........
وقتی با هر کلامت برایت جان بر لب میشوم.....
آن که دیگر بیماری ای ساده است
(یه دلنوشت واس کسی که با همه وجودم دوسش دارم)

تمام هرکس نهایت وجود اوست.....
اما
تمام من در تو خلاصه شده
در نگاه های عاشقانه ات ,صدای لطیفت,دنیای زیبایت و قلب کوچکت......
.
.
آری وجودت گشته تمام من(یه دلنوشت واس کسی که با همه وجودم دوسش دارم)