شوما هم مث منید؟؟
گاهی دلتون واسه خودتون میسوزه که این قد بدبختی؟؟
اگه مث منی بلایک ببینم چن نفریم...

میخواستم شرایطم بهتر از این باشه
میدونستم حق تو بهتر از ایناشه
میخواستم بسازم یه زندگیِ بهتر
به سلیقۀ تو اگه باشه چه بهتر
یه سقف محکم که بی‌ترک باشه
دوخوابه، لوکس و کمی با نمک باشه
یه خوابش صورتی با تخت خوابی قرمز
یه دخترک تُپُل بجای سگ باشه!
میخواستم دنیای تو رنگی منگی باشه!
ریلکس و راحت بدون هیچ دنگ و فنگی باشه!
دوست داشتم همیشه یجوره دیگه باشه!
هر روز دایان بهتر از اونروز دیگه باشه!
صبح روز پا شه، تو دستش نون باشه!
واسه دختر کوچولومون بابا جون باشه...


مِستِر جِفِرسون

ی سال گذشت..
خیلی زود..
عجیبه که ازت دست کشیدم!
من سمج بالاخره بی خیال شدم!
خوبه که آدم گاهی اوقات دل بکنه.خیلی خوبه..
فقط دلم واسه خودم میسوزه..
بیچاره من!

ﺯﺭﺩ ، ﻣﺜﻞ ﻧﻮﺭ .
ﻣﻦ ﺷﻨﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ .
ﺩﻟﻢ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪﺍﺩ ﺗﺎ ﺷﻨﺎ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻡ .
ﻭ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻡ
ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎﯼِ ﺁﺑﯽ ﺑﯿﮑﺮﺍﻥ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎ
ﻭ ﮐﺎﺑﻮﺳﻬﺎ !
(از ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ --
ﺣﺴﯿﻦ پناهي )

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻲ ﻋﺎﺷﻘﻲ ﮎ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯﺵ
پﺮﺳﻴﺪﻧﺪ :ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻲ؟ ﮔﻔﺖ :ﺗﺎ ﺣﺎﻻ پﺸﺖ
ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻋﺮﻭﺱ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﻮﻕ ﺯﺩﻱ ....؟!

حضور نشانه ی بودن نیست گاه غایبی خاطره اش هزاران آینه را به
تصویر می کشد

بی تو دارم میمیرم تو انتظار بیشتر از این تو منو تنهام نذار/ دستهای خالیو تنهامو بگیر بی کسیهامو به روی من نیار...

دیگر برای داشتنت سماجت نمیكنم
پرنده ای كه ماله من نباشد
قفسش هم كه بسازم باز هم میرود

با خیاله دیگری میرفت...
و من چه خوش خیالانه پشت سرش کاسه ی آب ریختم...

چشمان سیاهت مانند آسمانی پر از ستاره است
دوست دارم تک تک ستاره های آسمان را برای خود برچینم
چشمانت را به من بده تا صاحب تمام ستاره های آسمان شوم

گاه یادمان میرود دوستانم را یادم کنم اما یادمان نمیرود چقدر دوستشان دارم!

بی اعتنایی های تو مانند بنزینی است که آتش عشقم را شعله ور تر میکند.

این اشک ها
همه گردن "تو"
حق الناس سنگینی به دوش می کشی....

نه، دنیا کوچک نیست
وگرنه من هر روز نشانی خانه‌ات را گم نمی‌کردم
و لابه‌لای سطرهای غمگین زندگی
به دنبال دست‌های تو نمی‌گشتم…

تعمیرگاهى باید ساخت از آغوشت براى وقتهایى که حالم خیلى خراب است…