دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

صندلی سرد با کیان تنها (D$D$D)

سلام به همه دوستان عزیز فورجوکی،

صندلی داغ چهارم با حضور آتش نشان فورجوک ، صندلی سرد باشه.
کیان آتش نشان از کاربرای برتر، محبوب و قدیمی فورجوکه 
 
کیان تنها
 
 
خب اول خودتو معرفی کن
بسمه تعالی
به یاد پاتوق سلام به همگی:)
الان که شما این مطلبو میخونید من دیگه در این دنیا نیستم
نه چیزه آقا کااااات کات اشتب شد این واس وصیتنامم بود
ضبط میشه سه دو یک
الان که شما این مطلبو میخونید من دوشنبه شیفت خودم بوده سه شنبه آماده باش بودم چارشنبه صب سوالاتونو جواب دادم دوباره از ۲بعداظهر استقرار بودم و 
امروز پن شنبه شیفت خودمه کروکدیل خسه سه روزه نکپیده:)
کیان مقدم متولد ۵ دی ۶۸ صادره از تهران هسم درخدمتتون
 
 مدرکت چیه؟
مدرک دیپلم فنی کامپیوتر رشته تصویر سازی دارم
 
چی شد آتش نشان شدی الان از شغلت راضی هسی؟
خیلی اتفاقی نه علاقه ای داشتم نه از بچگی اعتقادشو داشتم،طی آشنایی با رفیقم علیرضا و اینکه خودشو باباش آتش نشان هستن با سازمان آشنا شدم،البت علیرضا ی دو سه سالی میشه استفا داده 
از شغلم راضیم خیلی دوسش دارم :)
آتش نشانی شغل نیست عشق است
 
 چرا اسم صندلی داغ تو صندلی سرده؟
بابا دمتون گرم انتظار دارین ی آتش نشان رو صندلی داغ آلوده به حریق جلوس کنه!اطفاش کردم:)
 
 از چن تا دخدر زخم خوردی که نوشته هات انقد غمگینه؟
کلن ما از اول واس زخم خوردن آفریده شدیم،خدا مارو سیبل حوادث آفریده
تو سن کم به اصرار خونواده کسی اومد تو زندگیم که خیلی زود تموم شد.. بعد یکی دیگه خودش اومد تو زندگیم که اونم تموم شد
فقط ی شاهدخدرو خودم خواسم و انتخابش کردم که... کلن پرونده زندگی مارو بست تصدق چشاش
 
 تا حالا تو زندگیت خندیدی؟ چن بار؟
من کلن ذاتا آدم شوخ طبعیم ولی خندهام در حد استیکره
من ۳۵۴ روز تو زندگیم واقعن خندیدم
چشمام خندید قلبم خندید حیف که زود گذشت و تموم شد..
 
 نظرت راجب پرفسور سمیعی چیه؟
پرفسور سمیعی کیه بابا محمد موحدی خودمونو عشقه ؛)
 
ی خاطره بامزه تعریف کن:
عرضم به حضورتون که من تا حالا نشده ایسگامو بگیرن یه سری یه شیفت کار کردم رفتم خونه ۴۸ آفمو نخوابیدم شیفت بعدی که رفتم ایسگاه خیلی داغون بودم ی سِرم زدن بچه ها خوابیدم
شیفت قبل ما عملیات حیوانات رفته بودن ی پلیکان شکار کردن ،از حیات وحش نیومدن ببرن چون صاحب داشت ایسگاه نگه داشتن صاحبش بیاد تحویل بگیره،من بوی ماهی بهم بخوره تگری میزنم،آقا ما غرق خواب بودیم فک میکردم دارم کابوس می بینم تو استخر پر از ماهی دارم شنا می کنم که چشامو وا کردم دیدم ی پلیکان واساده جلو من داره ماهی میندازه بالا:|
اول فک کردم توهم زدم یا بچه ها عکس چسبوندن رو عینکم <از این وشی بازیا زیاد در میارن> دیدم نه بو داره خفم میکنه،ی عربده ای کشیدم ی ایسگاه لرزید:)))
دیگه فیلم گرفتن و نقل محافل شدیمو ..
نکته آموزشی:خدایی پلیکان حیوون خونگیه!!
 
 شما بعنوان پیشکسوت و پیر فورجوک چه توصیه ای برای ما داری؟
مصرف بی رویه کار خیلی بدیه :))
عارضم خدمتتون که ما کی باشیم که توصیه کنیم ولی عاشق باشید،عشق تنها دلیل حیات دلِ
 
طرفدار چه تیمی هسی ؟ ایرانی خارجی؟
کلن سر جمع فوتبالی نیسم ، تیم ملی که مجبوریم دوسش داشته باشیم ؛) بارسا هم که ی دونه باشه
 
تا حالا از دماغت چیزی درآوردی قیقیلی درست کنی پرت کنی یه جایی؟ بیشترین برد پرتابت چقدر بوده؟
 نه که فک کنین من آدم بی نزاکتی هسما مجبورم میفهمین :))از شیفت که میای تا دلت بخواد فیلترا کار کردن در حد تولیدات انبوه:))بلخره بایسی تخلیه شن
پرتابی نیسم دیگه اینجاشو با نزاکت رفتار می کنم میمالم کاغذ دستمالی:))
 
خواننده مورد علاقت؟
بیشتر موزیک واسم مهمه تا خوانندش
ولی مجید خراطا شادمهر همایون شجریان بابک داریوش قمیشی زیاد گوش میدم
 
 واسه روز مادر واسه مامانت چه خریدی؟
ی دسته نرگس که همیشه دوس داشت..
 
آخرین باری که از ته دل خندیدی و آخرین باری که از ته دل گریه کردی کی بوده؟
آخرین باری که از ته دل خندیدم یادم نیس،آخرین باری که از ته دل گریه کردم سر همین سوال بالایی بود
 
 
اولین چیزی که بعد از شنیدن این کلمات به ذهنت میرسه:
 
فورجوک: رفیق قدیمی
بغض و تنهایی: رفیق شفیق
هستی مهدوی: فتبارک الله احسن الخالقین:))
دوست دخدر: مفهومی نداره واسم
شکست عشقی: خانمان سوز
تخته گچی قرائتی: درس هایی از قرآن 
شلنگ: شلنگ نه و لوله آبدهی این صدهزار بار:)) یار حریق
ماشین آب پاش: شورشی های خارجی
تفنگ آب پاش: خاطرات کودکی
۱۲۵: یک دو پنج میشه ۱۲۵:))ریپیت پلیز؛)
عباس مستقیم: طناز فورجوک(هرکسی بتونه رکورد لایک عباس که نزدیک به ۶ هزار تا واس ی پستش هس رو بزنه ی سال اینترنتش با من:)
کامران و الهام: شکارم ازش،رفته تو فاز
نخواسیم صندلی بیای پست که میتونی بذاری...
محمد موحدی: عطاران ِفورجوک:))))
کرکس تنها: کاربر برتر کی بودی تو؟:)هم خودشو دوس دارم هم ارسالی هاشو
من اونیم که: سایه هم نداشت کتونیشو پشت در جا گذاشت:))
 
 
سوالات کاربران:
ZzZ : چرا آتش نشانا همون طبقه اول نمیشینن که دیگه مجبور نشن از اون میله هه آویزون بشن و بیان پایین  :)))
همه ایستگاها که این شکلی نیس ولی طبقه همکف جای ماشینامونه
همه هیجانش به اینه از بالا بریزیم پایین:))
 
فایزه : اعتراف کن تا الان مخ چندتا دختر با ماشین و لباس اتش نشانی زدی :)
والا  اُورکت حریق فقط واس ایستگاس ،بیرون از ایستگاه 
نمی پوشیم ،تو ایستگام که جای اینکارا نیس:))
ولی ایده خوبی بود بهش فک می کنم:))
 
abbas_m223 : اگه دختر بودی مهریه چقدر میگرفتی؟ ماه عسل کجا میرفتی؟
مهریه که نه جان میگرفتم:))البته که پابوس ارباب
 
باران : خدایی این اسم کاربریه قبلیتون (D$D$D) چی بود؟
دلشکسته دلخون دلتنگ
 
فرفری : چند بار به جای آتش نشان گفتی آتش فشان؟ :))
نگفتم ولی زیاد شنیدم:))
 
 amin_84 : موقع آتیش گیری پلاسکو کجا بودی و چیکار کردی ؟
من رور قبل حادثه شیفت بودم، صب شیفت تحویل دادیم و رفتیم خونه
نزدیکای ۱۱ بود یکی از بچه ها زنگ زد منم بیهوش بودم ی چیزایی گف که اصن نفمیدم تو خواب و بیداری
دوباره پش بندش مصطفی زنگ زد فرمانده گفته پاشو بیا شرایط اضطرار و آماده باشِ 
<از این مردم آزاریا زیاد داشتن باورم نمیشد>
گفتم مصطفی بمیر کپیدما
بعدش فرمانده زنگ زد که فهمیدم جدیه
رفتم ایستگاه 
دیگه ساختمون ریزش کرده بود رسیدم ایستگاه
روز و روزهای خیلی سختی بود
تا روز سوم حادثه پلاسکو بودم تیمی عملیات میکردیم
سومین شب پیکر یکی از بچه ها رو بیرون آوردیم که با هم میگفتیم آخرین تاکتیکش این بود که فیس کلاشو بسته بود آوار رو صورتش نریزه...
دیگه بعد از شب سوم و دیدن این صحنه نرفتم آوار برداری
با اینکه ایستگاه ما ایستگاه کمکی منطقه بود و تا روز آخر بچه ها زحمت کشیدن ولی دیگه نرفتم
پلاسکو کوهی بود که خاموش نمیشد و داغی رو دل آتش نشنا گذاشت که هیچ وقت سرد نمیشه....
ناگفته های پلاسکو زیاده ولی به همین سه کلمه اکتفا می کنم
سهل انگاری مظلومیت شهادت
 
کارآگاه : تجربه ی خطرناک توی اتشنشانی (نزدیک به مرگ) داشتی ؟ خنده دار چطور؟
تمام لحظه های عملیات خطرناکه و عملیات حریق< بخصوص حریق گروه Bمایعات قابل اشتعال > خیلی نزدیک به مرگ
خنده دارم زیاد داریم
ی سری سر عملیات حریق فضای سبز بودیم ی گربه پیچیده بود به بازی رفته بود تو کابین پیشرو
عملیات تموم شد رفتیم ایستگا 
اومدیم لوله ها رو پهن کنیم تمیز کنیم ییهو مث جن پرید رو سر و صورت بچه ها
سجاد پای ماشین بود جوری گرخیده بود تا ی هفته گربه می دید میو میو میکرد که من از همنوعاتم حمله نکن:)))
 
من بى تو هيچم اى خدا : ميشه بگى چه اتفاقى برات افتاده كه اينقدر غمگين هستى و احساس تنهايى مى كنى ؟
دیگه از اتفاق گذشته.. ان شاالله پیش نیاد واس کسی
جسته گریخته بخشیش رو توضی دادم تو جوابا
 
9029xxx468 :   بچه مچه هم داری؟ چند سالشونه ایکبیری ها؟
ی جین دارم:)
سالشونو دقیق نمیدونم ولی زیر ۱۵ سال هسن
ایکبیری نیسن همشونم خوشگل موشگلن
 دوتا تازه اضافه شده خیرات روح مادرم
به قول ی رفیقی اگه میخواد ریا بشه بذا بشه ولی به خوش آموزیش می ارزه:)
 
9197xxx867 :   وقتی خودتو تو اینه می بینی چه حسی داری؟
حسی که ممدرضا گلزار داره:)))والا دیگه
خب مگه حس خاصی میده آینه نگاه کردن؟:))
جز سر و سامون دادن آشفته بازارِ سر و صورتم با آینه کاری نیس:)
 
 
میرسیم به مجموعه سوالات طبقه بندی شده ی محمدموحدی:
 
اگر توی خیابون یکی که اصلا نمیشناسی بیاد تف کنه تو صورتت بعد بگه ببخشید با یکی اشتباه گرفتمتون چی کار می کنی؟
خب از اونجایی که اشتبا گرفته بوده می بخشم ولی همشو بایسی لیس بزنه جمش کنه
 
حالا فکر کن بعد 5 دقیقه توی مترو یارو رو می بینی از رفیقش پول می گیره و می فهمی که شرط بندی کرده که رو تو تف کنه و داره کلی می خنده حالا چکار می کنی؟
دیگه لیس زده تقاصشو پس داده بذا بخنده
 
بعد از چند روز کارت پیش یارو گیر می کنه مثلا یارو مدیر یک اداره ایه با توجه با رفتار قبلیت حالا چه کار می کنی؟
این سری مجبورم من تف کنم و بلیسم (میخندد)
 
بعد از 1ماه پرستار بیمارستانی که توش به دنیا اومدی در حال مرگه و اعتراف می کنه تو رو توی بیمارستان با همون یارو عوض کرده .حالا چه حسی داری فکر نمی کنی اگر الان جای اون یارو تو توی اون خونواده بزرگ شده بودی الان تو اینقدر بی شعور بودی که توی صورت یکی تف می کردی؟
(5 دقیقه سکوت ) نه فکر نمیکردم،بلخره هرکی ی جور بیشعوره دیگه (میخندد)
 
بعد میای خونه می بینی خونتون شیر گاز باز مونده و همه به رحمت خدا رفتن(خدایی نکرده زبونم لال) حالا چه کار می کنی؟
زنگ میزنم یک دو پنج (ناراحت)
 
بعد از چند روز می فهمی همون یارو اومده خونتون دزدی و چون آب از دستش ریخته روی گاز و خاموش شده الان همه اهل خونوادت مردن حالا با اینکه می دونی قضیه بیمارستان رو چه کار می کنی؟
اقا گازا ترموکوبل دارنااا
 
این گازش مال زمان پرفسور سمیعی اینا بوده جواب سوالارو بده
میرم تف می کنم تو صورت پرستار
 
یارو می ره بازداشگاه بعد از چند وقت می بینی که صمیمی ترین رفیقت چند وقتیه آنلاین نمیشه و می فهمی این همون یارویه
حالا چه کار می کنی؟
یحتمل خودم اجرای حکم میکنم :))) قصاااااااص
 
همه این قضایا اتفاق افتاده و مخت تعطیله اعصابت خورده داغون شدی رفتی قدم بزنی ، یک پسر بچه 10 ساله میاد با دو چرخه و می زنه پس کلت و کلی می خنده و در میره . تو هم می دوی دنبالش می کنی و میگیریش ، چه کارش می کنی؟
تف می کنم و به تف کردن روی ملت تشویقش می کنم،چون مسیر زندگیشو عوض می کنه :))))) *یاد سایلار گرامی:))
 
بعد از چند سال از همه قضایا راحت شدی و مخت آزاد تر شده و عاشق یکی از افراد توی لیستت میشی و رابطتون بیشتر میشه خیلی زیاد
بعد از 6 ماه تصمیم به ازدواج میگیری قرار میگذارین بری خواستگاریش در خونشون رو می زنی همون پسره رو می بینی که در رو باز می کنه وسریع در رو می بنده چه حسی بهت دست میده؟
یاخدا میفمم عاشق خواهر خودم شدم 
شکست عشقی میخورم دیگه مام که خوراک شیکست عشقی (بغض و تنهایی)
 
تاحالا با شلنگ آتش نشانی دوش گرفتی؟
با اُورکت حریق تا دلت بخواد:))
 
پشت ماشین آتش نشانی فقط شلنگ هست یا برا احتیاط افتابه هم میبرید؟
آفتابه مهتابه شبتابه همه رقمشو داریم :))) احتیاط شرط عقله
 
بعد از لوله وسط اتاق اتش نشانها که باهاش سر میخورن میان پایین کی رو خیلی بغل کردی؟
بالشمو :)
 
دهقان فداکار رو آخر سر کی خاموش کرد؟
توکلش :))
 
میخواید برید دستشویی کدوم کارو انجام میدی؟
1. صندوق عقب ماشینو میزنم . شلنگ آتش نشانی رو در میارم میرم سر توالت آژیر میکشم تا والفو یکی باز کنه
2. صندوق عقب ماشینو میزنم . آفتابه آتش نشانی رو در میارم میرم سر توالت
3. حاجی همش همون لحظه میماله به میله فرود و اصلا به مراحل دیگه نمیکشه
گزینه دوم
اخه با شلینگ آتش نشانی برم که هم خودمو میشورم هم توالتو
البته اگه غرق نشم اونجا
ولی حوزریل خوب جواب میده فشارش کمتره سر نازلشم ژ س ماننده کار  اندازه ولی فرمانده گفته فقط واس نور چشمیا استعمال شه :))))
 
 
اگر سوال خودت دوس داری ما نپرسیدیم..:
 
کیان فورجوک
 
و میرسیم به نکته عکس
عارضم خدمتتون که اون دسته از رفقایی که منو تو کلوب دیدن و میشناسن الان از روی عکس منو نفر سمت چپی میدونن
سمت چپ علیرضا رفیق فابریک و درجه یک منه
بنا به دلایل شخصی و کاری و غیره و ذلک که دیگه الان مهم نیس <الان تو این نقطه ای که واسادم بهش میگن سیم آخر>
هیچوخ نمیخواسم عکس خودمو رو پروفایلم بذارم
از علیرضا خواسم اونم نه نگف
همیشه عکسایی گذاشتم که خودم تو کادر نبودم
بعد ی سری شایعه کردن تو کلوب کیان زن داره و این صبتا
آره علیرضا متاهلِ ولی من مجردم
اون دسته که منو بار اول هس می بینن که هیچ
<اون دسته که از کلوب منو میشناسن<نه با ی عکس
میدونن که من آدم اینجور کارا نیسم
چشم امید دارم منو ببخشن
باهاشون رفاقتا کردم و همشونو دوس دارم
چیزیه که ناخواسته پیش اومده و بایسی میگفتم
 
حرف پایانی:
آخر ی شب این گریه ها‌...
قدر پدر مادر بدونید
قدر پدر مادر بدونید
قدر پدر مادر بدونید
واسه آروم شدنم کسا بخونید دوستان
ایمن باشید مخلصم یاعلی
 
 
 
کیان تنها