اعتراف میکنم کلاس هفتم یه معلم زبانی داشتیم بیچاره ترک بود و زیاد فارسی بلد نبود وای همینم اصلا با ما کاری نداش یکی از امتحان حیاتیمون افتاد سر کلاس اون خلاصه بگم شد مراقب امتحان
خیلی راحت کلاس به از مناظره ۹۶ هم شلوغ تر شد
من می خوام از همین تریبون از او کسی که ته کلاس می نشست برای سؤال ۵ تشکر کنم.
اعتراف میکنم
داداشم اعتراف میکرد قبلا یبار که مامانم دعواش کرده رفته تو قوری چایی در حال دم کشیدن شاشیده
عوقققققققق
من قبلا خدا رو شکر چایی نمی خوردم
ولی وقتی داداشم تعریف کرد تا یه ماه چایی نخوردم
اعتزاف میکنم من هر سری که جوکای جدید تموم میشن یه سری هم به بخش داستان کوتاه میزنم.
هیچی فقط میخواستم بگم که مهم نیست داستان های کوتاهتون تو سایت کم لایک میخوره مهم اینع که یه چند نفریم مثل من منتظر داستان های کوتاهتون هستن.
و همانا «خواب» شیرین ترین چیز برای من بیست سالست....
البته فقط وقتی درس دارم!
وگرنه درس نداشته باشم انقددددد شب بیداری میکنم ک بدنم ب جای اون دنیا همین دنیا ب حرف میاد میگه ی کم بخواب سرطان قیافه میگیری بدبخت!!
چرا عاخه؟
ای خواب توروخدا فعلا نیا!
:(
سه سال پیش دوتا کتاب از کتابخونه گرفتم .الان اینقد جریمه ش زیاد شده فقط منتظرم عفو رهبری شامل جریمه های کتابخونه ها هم بشه که برم پس بدم.
رفیقم زنگ زده دوشنبه امتحان میانترم داریم
گفتم دوشنبه ها مگه کلاس داشتیم؟
سه روزی هست سکته ناقص زده میگن
اعتراف میکنم وقتی موقعی میشه که میتونم مطلبی بفرستم شده یه متن دری وری هم میفرستم تا حقم ضایع نشه
مثل همین الان
باید اعلام کنم به عنوان یک ایرانی 180 دقیقه در روز مطالعه دارم !
.
.
.
.
هر روز دو تا فیلم خارجی با " زیرنویس"فارسی میبینم ^__^
و حتی یک زیرنویس رو هم جا نمیندازم ^_^
اینطوری رو مطالعم تعصب دارما ◔◡◔
البته ریا نباشه اگر وقت کنم "کتاب" هم میخونم ^◡^
یهنظر من رئیسجمهوری ایدهآله که درسهای عمومیای که ساعت ۸صبح ارائه میشن رو حذف کنه، در مرحله بعدی هم کل دانشگاهها رو تعطیل کنه.
اعتراف میکنم یه زمانی رمزای گوشیم :هاون،تبر،فیلسوف و ......
بود. الانم با اجازتون احمقه@_@
تازه یه زمانیم فرمول شیمیاییه پتاسیم پرمنگنات بود. ینی اونقد که من رمزای عجیب غریب میزارم واسش، بانک ملی واسه گاو سندوقاش نمیزاره@_@
بعله اعجوبه که نه، نابغه ایم واسه خودم@_@
چاکر شوما بوس بوس
درسته ازدواج مسئولیت و مشکلات هم داره ولی تصور کنید یک دختر ۴-۵ ساله، شونه رو بیاره، بشینه جلوت و بگه بابا موهامو شونه کن.
من تا وقتی خونه بابام بودم هیچ شکی نداشتم که سوپ غذا نیست.
ولی از وقتی مجردی زندگی میکنم حتی پفک رو هم بعنوان يه وعده ی غذایی پذیرفتم!
اعتراف میکنم حس میکنم هیچ احساسی ندارم اخه یه حسی بهم میگه بی احساسم و این حسی که باید داشته باشم اون حس واقعیی نیس که حسم مثل بیه باشه چون احساسا باهم فرق داره
به این نتیجه رسیدم نمیدونم احساس چیه.......
حالا بماند که با این اوضاع حسابدار اینده ام
یه هنر دیگه دارم کهه بعد میگم...
R.I
اعتراف میکنم من این بودم که انگشتر مامانمو انداختم تو رودخونه نه خواهرم امیدوارم حلالم کنید :)))
آقا من چن وقته چشممو عمل کردم, توخونه هم عینک آفتابی میزنم, حالا هرکی مارو میبینه میخواد مزه بریزه میگه: آفتاب بدم خدمتتون؟ منم میگم آره بده!
رسمأ قهوه ایش میکنم یه ماله هم میدم خدمتشون!
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 30677
کل بازدید: 530311057










