دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک دوستانه

  883

به یارو مي گن اگه يه دختره خوشگل و باحال بهت راه بده چي كار مي كني ...مي گه ازش سبقت ميگيرم

  880

از يك معتاد ميپرسن چطور شد كه معتاد شدي؟ ميگه با بچه ها قرار گزاشتيم روزهاي تعطيل تفريحي بكشيم يه هويي خورديم به عيدنوروز

  879

مي دوني چرا توشک رو قبل از دوختن با چوب مي زنن ؟ چون بعدا هر چي ديد صداش در نياد

  876

دو تا دانشجو پزشكي داشتن تو خيابون ميرفتن، مي‌بينند جلوشون يه يارو داره گشاد گشاد راه ميره.‌ يكيشون ميگه: اين بابا بواسير داره. ‌اون يكي ميگه: نه اين آپانديسشو عمل كرده. خلاصه هي با هم بحث ميكنن ولي به هيچ نتيجه اي نميرسن، ميگن بريم از خودش بپرسيم. ميرن به يارو ميگن: آقا ببخشيد، ما ديديم شما اينجوري راه ميرين، با هم شرط بندي كرديم،‌ من ميگم شما آپانديستون رو عمل كردين ولي رفيقم ميگه شما بواسير دارين. يارو ميگه: والله هرسه تامون اشتباه كرديم! منم اول فكرمي‌كردم گوزه، ولي نامرد، ان بود!

  874

به یارو ميگن: دخترتو به كي دادي؟ ميگه: غريبه نيست. دامادمه

  868

حیف نان مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست

  866

قاضي: «چرا دستت را در جيب اين آقا كردي؟» متهم: «جناب قاضي! خيال كردم جيب خودم است.» قاضي: «پس چرا پول‌هايش را برداشتي؟» متهم: «يعني مي‌فرماييد اختيار جيب خودم را هم ندارم!»

  860

حیف نان شهردار مي شه، صبح زود براي افتتاح پروژه ساختماني مي ره عصر مي شه...شب مي شه...ولي خبري ازش نمي شه. نصفه شب خاک آلود و خسته مي ره خونه. زنش مي پرسه: کجا بودي تا اين وقت شب؟ حیف نان مي گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم تشويقم کردن، منم يواش يواش بدنم گرم شد و زير زمينش رو کندم!!!

  858

از آقاهه مي پرسن با چه ارزي ازمملكت خارج شدي؟ گفت: باعرض معذرت

  857

مسافري كه تازه به شهر وارد شده بوده از آقاي خنگ مي پرسه ما اينجا غريبيم... كجا آمپول مي زنن... طرف باسنش رو نشون مي ده مي گه اينجا!

  855

يارو ريش پروفسوري داشته، ميره پيش رفيقاش و ميگه: هر سوالي دارين امروز بپرسين، فردا ميخوام ريش هامو بزنم!

  854

يه معتاد 2 تا سيگار تو دهنش گرفته بود داشت مي كشيد ازش ميپرسن چرا 2 تا سيگار مي كشي ميگه يكي واسه خودم يكي هم از طرف دوستم كه زندونه بعد از يه مدتي مي بينن همون معتاد يه دونه سيگار مي كشه بهش ميگن حتما دوستت از زندان آزاد شده ميگه نه خودم ترك كردم!

  841

به یارو ميگن چرا خودترو به سپر ماشين ميمالي مگه مي خوام اوقات فراغتم سپري بشه

  838

يه آدم لنگ با کشتي ميره سفر، وقتي برمي گرده، مي پرسن: سفر خوب بود؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم. چون هي مي گفتن لنگرو بندازين تو آب!

  836

از حیف نون می پرسن شیری یا روباه؟ می گه مگه خر چشه؟