دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 237888

تاریخ انتشار : دي 1396

سرم را روی زانویت گذاشتم
دیگه گریه به من مهلت نمیداد
تو میخواستی که بگریزی هراسان
ولی اشکم به تو فرصت نمیداد
چرا آمدی چرا آمدی آمدی باز بخندی
به روز و روزگارم
برای خنده ی تو دیگه اشکی ندارم

من از پشت بلور اشک دیدم
که میخندی به روز و روزگارم
غرورم را به دست اشک دادم
ولی رفتی تو مغرور از کنارم
.
برای خنده تو (عارف)